نمی‌دانم چرا می‌خواهم دفتر خاطرات حج را ورق بزنم، ولی حسی بهم می‌گوید با خوانندگان متن دوباره ایّام حج را احساس کن.

الحمد لله به روز پنجم ذی‌حجه سال نود و شش رسیده بودیم. شوق دیدن آثار و یادگارهایی از تاریخ اسلام در زادگاه پیامبر، هر لحظه حجاج را وسوسه می‌کرد. در حال خوردن صبحانه بودیم، همراه بسیار مهربان و عزیزی داشتیم که خود و همسرش «آقا ارسلان» بسیار به فکر حجاج بودند. به ‌طوری‌که اوایل سفر حج فکر می‌کردم شاید یکی از مسؤلین کاروان حج باشد که اینقدر به همه مخصوصاً پیران گروه کمک می‌کرد. «سیدا خانم» مهربان، به من گفت از غار ثور برگشتیم، با تعجب به او نگاه کردم، آخر کمر درد شدیدی داشت، چطور رفتی؟! بله این همراه عزیزمان فقط با عشق رفته بود، هیچ نیرویی نمی‌تواند آن‌همه سختی را تحمّل کند. چند روزی به ایّام التشریق نمانده بود، مسؤولین به ما گوشزد می‌کردند کسانی که مشکل دارند به غار ثور نروند. غار ثور پنج مایل با مکه فاصله داشت. ثور کوهی بلند و صعب العبور و سنگلاخ است، بالا رفتن از آن بسیار سخت است و ممکن است با رفتن به آن‌جا از انجام حج واجب باز بمانید. 

پنجره‌ی اتاق ما در هتل رو‌به‌روی کوهی بود که هنگام استراحت به آن‌جا چشم می‌دوختم، مسیر غار ثور از آن‌جا رد می‌شد، دوباره به فکر فرو رفتم، یا رسول‌الله! در راه دعوت چه سختی‌ها متحمّل شدی آن‌گاه که برادر زاده‌ات علی «رضی الله عنه» را در بستر خود و در خانه‌ات گذاشتی! چه هجرت دشواری در پیش داشتی! پیش خود سختی‌هایش را مجسّم کردم، آنقدر پای رسول الله زخم دیده بود که یار غارش ابوبکر «رضی الله عنه» او را بر دوش گرفته بود تا به غار ثور برسند و یار از جان گذشته‌اش چطور زهر مار را تحمل کرد تا مبادا گزندی به رسول الله برسد. ای حاجی! بیاد بیاور وقتی را که ابوبکر صدیق سایه‌ی مشرکان را بر در غار دید و از بیم جان پیامبر محبوبش،غم و اندوه سراپای وجودش را فرا گرفت و گفت اگر من کشته شوم یک نفر بیشتر نیستم ولی اگر تو کشته شوی، ملّتی نابود می‌شود، پیامبر فرمود: «لاتحزن انّ لله معنا» غم مخور، خدا با ماست ... بارالها! این نعمت اسلام به سختی به ما رسیده کمکمان کن قدر بدانیم. در این فکر بودم، که خبر خوشحال کننده‌ای شنیدم؛ روحانی همراه کاروان تصمیم گرفته بود ما را به دیدن مساجد تاریخی مکه ببرد، با تعدادی از دوستان از نزدیکترین مسجد به کعبه، از سمت جادّه‌ای که به طرف مدینه می‌رود شروع کردیم، ابتدا «مسجد شجره» که بیعت رضوان در آنجا و زیر درخت «سمُره» اتّفاق افتاد، به یاد سوره «فتح آیه ۱۸» افتادم «لَقد رَضی اللهُ عن المُؤمنین إذ یُبایعونک تحتَ الشَجرة ...» همگان با رسول الله پیمان بستند جز مردی به‌نام «جد پسر قیس». پس تو هم نیت کن که اگر آن‌جا بودی با رسول الله هم‌پیمان می‌شدی چرا که آنان مشمول خشنودی خداوند شدند. 

پس از پایان صلح، پیامبر سه بار اعلام‌ کرد قربانی‌هایتان را ذبح کنید، چون افراد نگران و دل‌شکسته بودند بر نخواستند، نزد ام السلمه رفت، قضیه را بیان نمود، ام السلمه گفت اگر دوست داری، آنان اقدام کنند، خودت اقدام کن، پیامبربرخاست و چنین ‌کرد. 

ای حاجی به ظرافت آثار عمل بیندیش، تنها با نوشتن و گفتن، نمی‌توان دیگران را وادار به کار درست کرد، بلکه این عمل و اقدام توست که اثرگزار خواهد بود، پس بعد از این بیش‌تر مواظب کردارت باش. 

سپس به «مسجد الرایه» رفتیم که رسول الله در فتح مکه پرچم را در آنجا برافراشت، نزدیک شدیم، خدایا! لیاقت ماندن در میان امّت رسول الله را از ما سلب نکن. 

از آن‌جا به «مسجد جن» رسیدیم مسجدی که رسول الله پس از بازگشت از سفر طاقت‌فرسای طائف زیر درخت نخل نشست و به تلاوت قرآن مشغول شد و در دل شب هفت نفر از جنیان قرآن راگوش کردند و به بقیّه جنیان رساندند و به رسول اکرم (–صلّی‌الله علیه و سلّم–) ایمان آوردند و پس از آن پیامبر گرامی به این مکان می‌آمد و بر جنیان قرآن می‌خواند، آیات ۱و۲ سوره جن در این مکان بر پیامبر نازل شد، بنای جدید این مسجد بسیار زیبا است و به نام مسجد الجن معروف است. 

سپس سوار ماشین شدیم و به «مسجد الاجابه» رسیدیم، این مسجد در شارع «ابطح» و کنار میدان «معابده»، به سوی عزیزیه و منا واقع است که پیامبر هنگام سفر به طائف در این مکان نماز گزارده است، در این مسجد به درگاه خداوند دعا می‌کنند و اجابت خداوند را به همراه دارد، حسی به من می‌گفت برای تک‌تک اهل خانواده و دوستان و مردم میهنم ایران و کلّیّه‌ی انسان‌ها دعای سعادت کنم، برای شفای تمامی بیماران دعا کنم، از خداوند طلب بخشش می‌کنم و به ناگاه برای امور دنیایی همراه با آخرت دعا می‌کنم زیرا نزدیک هست که فقر به کفر بینجامد، بارالها به همگان و فرزندانم کمک کن که بر پای خود بایستند و محتاج نشوند و تو را آنچنان که شایسته توست عبادت کنند، ای حاجی تو در حال امتحانی، نه فقط برای خود بلکه برای همگان دعا کن، حتی برای دشمنانت تا هدایت الهی شامل حالشان شود ... 

در محراب قدیمی مسجد دو کتیبه وجود دارد، سند مربوط به بازسازی‌های مسجد حک شده است، گفتنی است که در مدینه هم مسجدی به این نام وجود دارد. 

پس از این گشت و گزار روحانی و طی مسافت طولانی و احساس دلنشین ِبودن در رکاب رسول الله، به هتل بازگشتیم و من همیشه برای مسبب این بازدید معنوی برادر روحانی همراهمان و همه‌ی دوستان، آرزوی سعادت در دنیا و آخرت را دارم. آمین

ادامه دارد ...